ماجرای پرتاب کفش بسوی رئیس جمهوری در ساری که به پردامنه ترین خبر روزهای اخیر در داخل و خارج مبدل شد و در کنار اخبار بسیار مهمی همچون فرود موفقیت آمیز پهپاد جاسوسی امریکا، تخلف بسیار بزرگ بانکی، تصرف دانشجویی سفارت انگلیس در تهران و ماجراهای مربوط به آن و اخبار مهم دیگر خودنمایی کرد، پشت صحنه هایی هم دارد که بیان آنها خالی از لطف نیست.
اولاً باید این حرکت سخیف را که بر خلاف عرف مألوف میهمان نوازی مازندرانی ها آنهم میزبانی از یک مقام کشوری است، محکوم کنیم، چرا که با باب شدن اینگونه خلیفه کشی ها دیگر نمی توان جلوی چنین اقدامات ناشایستی را گرفت و طبعاً هم نمی توان جنس قربانیان بعدی اینگونه اهانتها را پیش بینی و شناسایی کرد.
ثانیاً پرتاب کفش که به سمبل جهانی اعتراض یک ملت علیه بیگانگان متجاوز مبدل شده، نباید به اقدامی داخلی و در حد یک اعتراض صنفی نزول کند و باید مطمئن باشیم که علیرغم همکاری رسانه های غربی، تقلید کورکورانه از چنین اقدامی، هرگز آن تاثیر را تداعی نخواهد کرد و از کسی قهرمان و ضد قهرمان نخواهد ساخت.
ثالثاً اینگونه نمک ناشناسی ها نمی توانند در برابر کسانی که جامه خدمت به تن کرده و در متن جامعه و زندگی مردم حضور عینی و عملی دارند و برگزیده اکثریت همین مردم اند، توجیه مناسبی داشته باشند و تردید نکنید که این حرکت، عملی دشمن شادکن و خوراک دهی به رسانه های گرسنه استکباری است.
اما آنچه که حقیر می خواهم به آن بپردازم، ربطی به ماهیت عمل و هویت عامل چنین عمل سخیفی ندارد که مثلاً بگوئیم که وی نه تنها کارگر نساجی و اهل قائم شهر نیست، بلکه موتورسازی ساروی است که متاسفانه سابقه پرتاب کردن پیاپی یک شانه کامل تخم مرغ بسوی خودروی حامل رئیس جمهوری قبلی را داشته و ظاهراً علاوه بر اینکه با او برخورد قضایی صورت نگرفته، بلکه با رضایت زودهنگام و آزادی نابهنگام و کمک مالی به وی، زمینه های این بدآموزی را فراهم کرده و کار به اینجا کشیده شده است.
بلکه حوزه و موضوع مورد پردازش حقیر اشاره به دردهای پنهانی از جمله فقر مزمنی است که خانواده های بی درآمد و کم درآمد را می آزارد و همزمان زمینه های انحراف رفتاری این خانواده ها و نیز ورود سوءاستفاده گرانه این عناصر فرصت طلب را در لباس و یا به بهانه دفاع از این اقشار محروم جامعه فراهم آورده و یا مقدمات پذیرش و گسترش اینگونه بدآموزیها را توجیه و یا حتی تقویت می کند.
بنابراین بسیار شایسته است که مسئولین امر جدای از پیگیری مجازات فردی که چنین جرم بزرگی را مرتکب شده است، به موضوعاتی که این افراد، آنها را بهانه قرار داده و وارد ماجرا می شوند، نیز توجه نشان دهند و بدانند که سالهاست که مازندران و مازندرانی، علیرغم آن همه شکوفایی های گذشته، همواره قربانی کم تدبیری اقتصادی برخی از مدیران اقتصادی استان در ادوار مختلف شده و متاسفانه نه تنها روند ایجاد فرصتهای شغلی جدید ناکافی است، بلکه در نهایت حیرت با تعطیلی فرصتهای شغلی موجود نیز مواجه می شوند و علاوه بر وضعیت امروز نساجی قائم شهر، بطور نمونه می توان از کارخانه های چیت بهشهر، تخته سه لای شهید رجایی ساری، چوخای ساری، خزرخز تنکابن، کولرسازی ساری و موارد مشابه دیگر نام برد.
باید خاضعانه و محروم نوازانه اعتراف کرد که واقعاً سخت است که یک خانواده کارگر کم بضاعت ۱۳ الی ۱۷ ماه موفق به دریافت حقوق خود نشده و بخواهد این همه مخارج و هزینه های کمرشکن زندگی را با این همه اهل و عیال در این شرایط سخت تورمی تامین کند!
البته حقیر شنیده ام که ریاست محترم جمهوری پس از این ماجرا با فراخوان آنی وزرای مربوطه به سرعت و شدت خواهان حل معضل نساجی قائم شهر شده و این جای تقدیر و تشکر دارد.
سؤالات تعجب برانگیز و تاسف آمیز حقیر این است که:
آیا معضل عدم پرداخت جندماهه حقوق کارگران نساجی با این همه تجمعاتی که جلوی استانداری انجام پذیرفته بود، قبلاً به آگاهی ریاست جمهوری نرسیده بود که زودتر دستور پیگیری و اقدام را صادر کنند؟!
اگر از قبل به ریاست محترم جمهور اطلاع رسانی شده بود، آیا نمی شد اینگونه معضلات را قبل از اینگونه اتفاقات و سوءاستفاده هایی که با حیثیت مقامات در رسانه های استکباری بازی شود، پیگیری و حل نمود؟!
چرا ما عادت کرده ایم که همیشه در این مرحله فعال شده و به بجای ادای فریضه در زمان ممکن و متصور، به قضای فریضه مبادرت ورزیم؟!
تا کی ما باید مدیریت خود را بجای سیاست گذاری های بهداشتی و پیشگیرانه، همچنان در بستر سیاستهای درمانی و جراحی محصور کرده و اینگونه تاوان حیثیتی بپردازیم؟!
آیا در این شرایط اگر مشکل کارگران نساجی قائم شهر حل شود، نمی تواند زمینه های یک بدآموزی بزرگ و تقلید گسترده را در سایر مراکز دارای مشکلات مشابه فراهم کند؟ و آیا بهتر نیست که دستور مشابه برای سایر مراکز نیز صادر شده تا راه حل های قانونی و پیگیری های منطقی جایشان را به ادبیات و روشهای نامتعارف نسپارند؟
به هر حال و در فراز پایانی این یادداشت ضمن محکومیت مجدد اقدام ناشایست عامل پرتاب کفش وتاکید بر عدم تکرار سیاستهای تشویق کننده، بر پیگیری حل معضلات کارگران کم بضاعت نساجی قائم شهر که سمبل قشر کارگر در مازندران اند و نیز سایر اقشاری که از مطالبه حقوق حقه خویش محروم مانده اند، اصرار و پافشاری نموده و بطور جدی خواهان حل معضلات بیکاران و نیز بیکارشده ها می باشم و در این رابطه علاوه بر مدیران ارشد استانی که زحمات زیادی هم برای حل این معضلات کشیده و می کشند و جای تشکر فراوان هم دارد، از نمایندگان محترم مازندران در مجلس شورای اسلامی نیز انتظار می رود که همانند سایر تلاشهایشان، اینبار نیز از پتانسیل نمایندگی خویش در سطوح وزارتخانه ای، نهایت استفاده را برای کمک به حل این مسائل بغرنج بعمل آورند.
صادقعلی رنجبر-عضو هیئت علمی دانشگاه